سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://ezad.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ

یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد.
الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت .
ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود،
ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید.
هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد.
ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد ، که استراحت کند.
در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد .
وقتی که دوباره به پشت بام رفت ، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود.
به ناچار خودش برگشت پایین .
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده،
بالاخره الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد .
و ملا نصر الدین گفت:
لعنت بر من که نمی دانستم که اگر خر به جایگاه رفیع  برسد
هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را می کشد!!!



[ سه شنبه 91/3/30 ] [ 10:46 صبح ] [ علی ایزدپناه ] [ نظرات () ]
روزی یکی از همسایه ها خواست خر ملانصرالدین را امانت بگیرد. به همین خاطر به در خانه ملا رفت.

ملانصرالدین گفت: "خیلی معذرت میخواهم خر ما در خانه نیست". از بخت بد همان موقع خر بنا کرد به عرعر کردن.

همسایه گفت: "شما که فرمودید خرتان خانه نیست؛ اما صدای
عرعرش دارد گوش فلک را کر میکند."

ملا عصبانی شد و گفت:

عجب آدم کج خیال و دیرباوری هستی. حرف من ریش سفید را قبول نداری ولی عرعر خر را قبول داری.

نتیجه: بعضی ها(!!!!!) با اینکه می فهمند مردم حرفشان را دروغ می دانند باز هم حرف خود را می زنند و واقعیت را کتمان می کنند.

پس شما بعضی ها بیایید بخاطر منافع خود به مردم دروغ نگویید

چرا که عرعرش دارد گوش فلک را کر میکند


[ سه شنبه 91/3/30 ] [ 10:46 صبح ] [ علی ایزدپناه ] [ نظرات () ]

یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد.
الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت .
ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود،
ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید.
هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد.
ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد ، که استراحت کند.
در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد .
وقتی که دوباره به پشت بام رفت ، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود.
به ناچار خودش برگشت پایین .
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده،
بالاخره الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد .
و ملا نصر الدین گفت:
لعنت بر من که نمی دانستم که اگر خر به جایگاه رفیع  برسد
هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را می کشد!!!



[ شنبه 91/3/27 ] [ 1:34 عصر ] [ علی ایزدپناه ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 17
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 27547
111111111111111
*دریافت کد این آهنگ برای وبلاگ*